به گزارش فیلم نیوز در جدیدترین نقد و بررسی فیلم سینمای هالیوود نقدی در مورد فیلم اسرافيل به کارگردانی آیدا پناهنده را بررسی می کنیم.
در سينمايي كه عواطف، روابط و آلام انساني به راحتي ناديده گرفته ميشوند و افراد درون فيلمها به هر چيزي شبيه هستند جز آدميزاد، بايد قدر آيدا پناهنده و فيلمهايش را دانست. قدر خويشتنداري، تعادل و احساساتِ لطيف زنانهاي كه صرف ساخت دو فيلم «ناهيد» و «اسرافيل» شده است. فيلمهايي كه به شكلي واقعي نمايش دهنده مسائل، نيازها و حساسيتهاي زنانه در يك جامعه بسته و مردسالار هستند.
پناهنده در «اسرافيل» با جاهطلبي در فيلمنامه و سير داستان، راوي زندگي سه شخصيت ميشود و با رويكردي اپيزوديك، داستان بخشبندي شدهاش را با صبر و حوصله پيش ميبرد. ايده تغيير شخصيت اصلي از هديه تهراني به هدي زينالعابدين و بعد اتمام داستان با كاراكتر پژمان بازغي در مقياس سينماي ايران متمايز و خلاقانه است. اينكه در هر بخش تماشاگر با لمس رنجها و مشاهده تكانه دروني شخصيتها به آنها نزديكتر شده و در عين حال كليت درام هم شبيه به يك تابلوي نقاشي به تدريج تكميل ميشود.
محدوديتهاي فيلم خود را در همارز نبودن بخشها به لحاظ تاثيرات عاطفي، و تصميمات گاها كليشهاي خالقين در بخش مياني نشان ميدهد. جايي كه با دور شدن از آرامش و اندوه و سكون موجود در بخش شمال، فيلم پا به تهران ميگذارد و براي ساختن فضاي نامطبوع زندگي خانوادگي دختر و تنشهاي موجود در آن، به ايدههاي اغراق شده و كهنه ملودرامهاي ايراني در ترسيم فروپاشي رواني يك خانواده و دوربين روي دست متوسل ميشود. اما فيلم در نهايت با فرستادن دختر به شمال و رجعت به فضاي غمگينِ غرق در مه، از محدوديتهايش گذر كرده و مثلث عاشقانهاش را در اوج احترام و محبت و دريغي كه آدمها نسبت به هم دارند، بنا ميكند.
جايي كه مرد آرام و خوددار (برخلاف روحيه آتشين و بيش از حد هيجاني مردان در فيلمهاي ايراني) بايد بين عشق سابق و دختر جوان، يكي را انتخاب كند. آن هم در شرايطي كه حضورش براي تسكينِ آلام هر دو زن ضروري است. «اسرافيل» شايد يكدستي و خلوص «ناهيد» در بازتابِ بيپناهي يك زن را نداشته باشد و بخش ميانياش هم تماشاگر را آزار دهد اما در نهايت فيلم بلندپروازانهتري است كه دقت و سليقه و هوش بيشتري صرف شكلگيري آن شده.
و هديه تهراني در نقش ماهي (روح فيلم) شگفتانگيز است؛ موقر و اندوهگين با چين و چروكهايي بر چهره كه از روزگار رفته زن و عشق پژمرده شدهاش حكايت ميكند. زني كه در اوج ياس و تنهايي، در يك جامعه بومي (سنتي) در تمناي زندگي است اما شومي تقدير و بختكِ تراژدي، رخت سياهي بر تنش نشانده و در پايانِ داستان او را براي مردي كه عاشقانه دوستش دارد بدل به ياد و خاطره ميكند.
۷فاز، پویان عسگری